شب های کابل

مشک تازه می بارد ابر بهمن کابل:::::::موج سبزه می کارد کو و برزن کابل:::::::ابر چشم تر دارد، سبزه بال و پر دارد::::::نکهت دگر ..

شب های کابل

مشک تازه می بارد ابر بهمن کابل:::::::موج سبزه می کارد کو و برزن کابل:::::::ابر چشم تر دارد، سبزه بال و پر دارد::::::نکهت دگر ..

پرکن پیاله را

پرکن پیاله را
که این آب آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد
این جامها
که در پی
ام می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های ژرف
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها
دیگر شرابم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد
پر کن پیاله را
هان
ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلوده دور دست
پرواز کن
به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد
در راه زندگی
با این همه تلاش و تقلا و تشنگی
با این که ناله میکشم از دل
که آب
آب
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را

فریدون مشیری


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد